عمران صلاحی در 10 اسفند ۱۳۲۵ در امیریه تهران دیده به جهان گشود. عمده شهرت صلاحی در سال‌هایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به طور مرتب مطالبی با عنوان ثابت حالا حکایت ماست می‌نوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشته‌ها آقای حکایتی لقب گرفت... 

.

از او آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است. وی تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را درمجله اطلاعات کودکان به ۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.

عمران صلاحی نوشتن را از مجله توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران‌ را با همکاری بیژن اسدی‌پور منتشر کرد که مجموعه‌ای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم می‌سرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در ۱۳۴۷ منتشر شد. صلاحی سپس در ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سال‌ها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود. او در سال ۱۳۵۳ با طاهره وهاب‌زاده ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های یاشار و بهاره ‌است. عمران صلاحی ساعت ۴ عصر ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه سینه راهی بیمارستان کسری شد و از آنجا به بیمارستان توس منتقل شد و در بخش سی‌سی‌یو بستری شد. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت وی قطع امید کردند و سحرگاه از دنیا رفت. ساعاتی پس از درگذشت وی جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران در برابر بیمارستان توس حاضر شدند. پس از مرگ عمران دوستدارانش مراسم های بسیاری را برای وی تدارک دیدند. در حالیکه کمتر از ۳ ماه از وفات وی می‌گذشت بیش از ۱۲۰ برنامه بزرگداشت در نقاط مختلف ایران برای وی برگزار شد که در نوع خود بی‌سابقه بود.

از جمله آثار اوست: "طنزآوران امروز ایران با همکاری بیژن اسدی‌پور (۱۳۴۹)"، "گریه در آب (۱۳۵۳)"، "قطاری در مه (۱۳۵۵)"، "ایستگاه بین راه (۱۳۵۶)"، "هفدهم (۱۳۵۸)"، "پنجره دن داش گلیر (۱۳۶۱، به زبان ترکی آذربایجانی)"، "رویاهای مرد نیلوفری (۱۳۷۰)"، "شاید باور نکنید (۱۳۷۴، چاپ سوئد)"، "یک لب و هزار خنده (۱۳۷۷)"، "حالا حکایت ماست (۱۳۷۷)"، "گزینه اشعار (۱۳۷۸)"، "آی نسیم سحری (۱۳۷۹)"، "ناگاه یک نگاه (۱۳۷۹)"، "ملا نصرالدین (۱۳۷۹)"، "از گلستان من ببر ورقی (۱۳۷۹)"، "باران پنهان (۱۳۷۹)"، "هزار و یک آینه (۱۳۸۰)"، "آینا کیمی (به زبان ترکی آذربایجانی، ۱۳۸۰)"، "تفریحات سالم"، "طنز سعدی در گلستان و بوستان"، "زبان‌بسته‌ها (منتخبی از قصه‌های حیوانات به نظم)"، "عملیات عمرانی"، "خنده سازان و خنده پردازان"، "موسیقی عطر گل سرخ" و "مرا بنام کوچکم صدا کن".

داستان های طنز آمیز صلاحی به گونه ای است که هر مخاطبی بنا به بافت اجتماعی، فرهنگی، فردی و سیاسی‌خود به نوعی دست به تفسیر داستان می‌زند. این داستان ها را می‌توان داستان موقعیت خواند که به شدت بافت محورند مانند زبان، چنانکه هر فردی با بافت هویتی، اجتماعی و جغرافیایی خاصی که دارد، به گونه ای متفاوت از دیگران به تفسیر و تولید معنی می پردازد و به اندازه همه افرادی که یک اثر را می خوانند، تکثر معنایی ایجاد می‌شود. کسی داستان ها را سیاسی برداشت می کند و کس دیگری اجتماعی. اما آنچه درباب داستان های عمران صلاحی حایز اهمیت است، زبان اوست که فضاهای داستانی او را می سازد، باعث تولید طنز می‌شود و با چیدمان واژگانی، نقض اصول چهارگانه شکل گیری ارتباط، شگردهای آوایی - واژگانی، کاربرد استعاره و مجاز به چهره پردازی و خنده پردازی دست می زند.