یوسف یک مجروح جنگی است که پس از مصدومیت، دوباره به جبهه اعزام می گردد واین بار بنا به صلاحدید فرمانده ی گردان قرار می شود که مسولیت نگهداری وآموزش چند قاطر جهت حمل آذوقه  ومهمات به مناطق صعب العبور برای رزمندگان به او سپرده شود...

.

یوسف گردان جدید را که متشکل از چند نوجوان جسور وبازیگوش است تشکیل می دهدواتفاقاتی که در ادامه رخ می دهد منجر به تغییرات زیادی در اخلاق، روحیه  وبرخورد بچه ها می گردد.

دنیای ارائه شده در داستان گردان قاطرچی ها واقعی و برگرفته از واقعیت دنیای امروز است و نویسنده به خوبی توانسته جنگ هشت سال دفاع مقدس را به تصویر بکشد و نوجوان را در حال و هوای جنگ و پیروزی قرار دهد.

فضای داستان واقعی بودن داستان را به نمایش می گذارد. شخصیت اصلی و قهرمان داستان یوسف و می باشد. وشخصیت های فرعی ساوش و اکبر و... می باشد. زمان و مکان داستان با محتوای آن هماهنگ و متناسب است.اتفاقات طبیعی و باورپذیر بوده و با توضیحات دقیق درباره مکان و زمان داستان با توضیحات داده شده بسیار قشنگ به تصویر کشیده شده است و داستان با توصیف شخصیت سیاوش و یوسف و رویدادهایی که در جنگ اتفاق افتاده به پیش می رود و با توصیف ماجراهای جذاب و خنده دار مربوط به قهرمان داستان خواننده را به ادامه و پی گیری جریان علاقه مند کرده است.

نویسنده با توصیف فضای جبهه و موقعیتها و آوردن نشانه های هیجان و ترس و دلهره و در عین حال شوخی وطنز را برای زمینه چینی برای حوادث داستان انجام داده است. مجموعه رویدادهای داستان معنی و مفهوم شجاعت، شهادت و وطن دوستی را بیان می کند. سیاوش با اینکه با جنگ آشنا نیست اما باز هم مشتاقانه دوست دارد تا خط مقدم جلو برود و برای اینکه به خط مقدم برسد باز هم با قبول اینکه گردان قاطرچی ها باشد قبول می کند تا خودش را به خط مقدم برساند.

پایان داستان با توجه به فضاسازی و صحنه پردازی دلهره آور است که خواننده را هر لحظه منتظرشکست یا پیروزی گذاشته است که پایان آن غافلگیرکننده و پیروزی را به دنبال داشته است. شخصیت اصلی داستان دوست داشتنی و با مزه و در عین حال که    می ترسد اما با شجاعت تمام به جلو می رود.

لحن داستان طنزآمیز، ماجراجویانه است و از ماجراهای بامزه که درجبهه برایش اتفاق    می افتد حرف می زند. با به کاربردن واژه های دقیق ومناسب وفضای جذابی برای خواننده خلق نموده و با به کار بردن واژه های ساده و ملموس داستان را تاثیرگذار نموده و به طوری که خواننده همه اتفاقات را می تواند احساس کند و خود را به جای شخصیت داستان جای بدهد.

در این کتاب از اصطلاحاتی استفاده شده که می شود گفت بدآموزی دارد و هیچ رزمنده ای حداقل در جبهه ها از آنها استفاده نمی کند و یا یک رزمنده برای نبرد به میدان جنگ می رود نه اینکه برای رزمندگان دیگر دردسرهای عجیبی ایجاد نماید.

مورد دیگری به چشم می خورد که به مسخره گرفتن گردان ذوالجناح است. چون آنها هم به نحوی هدفشان یاری رساندن به رزمندگان خط مقدم است ولی حتی آقا ابراهیم هم بعضی مواقع با حالت تمسخر به آنها می خندد که از یک فرمانده جنگی بعید است نویسنده اعتقادات مذهبی را زیر پا می گذارد و تا جایی که خیلی راحت حرفهایش را به زبان می آورد. بعضی لغات و اصطلاحاتی به کار برده که شایسته یک رزمنده جنگی نیست.

محور اصلی داستان از خودگذشتگی و شهید شدن در راه خداست. و تلاش می کند تا مردمش را از دست دشمنان نجات دهد و نویسنده با تصاویر و زبان ساده همراه طنز ما را با جنگ و پذیرش واقعیت شهادت وارتباط با خدا آشنا می کند.در رابطه با جلد کتاب باید عرض کنم که تصویر قاطرکه به دمش پاپیون بسته شده و روی سرش با گل تزیین شده البته این موارد مشکلی ندارد ولی کشیدن آن بر روی کتاب که مضمون دفاع مقدس دارد کمی نقد را به دنبال دارد و البته این موارد مشکلی ندارد ولی کشیدن آن بر روی کتاب که مضمون دفاع مقدس دارد کمی نقد را به دنبال دارد و البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خواننده از اسم کتاب و طرح روی جلد به هیچ عنوان حدس نمی زند که امکان دارد این کتاب دفاع مقدس باشد.