49%مردم ایران در سال حتی یکبار هم کتاب نمیخرند!
تیراژ متوسط کتاب در تاجیکستان 50هزار نسخه برای 5میلیون
نفر است و در ایران 3هزار نسخه برای 60میلیون نفر!!
برای دوستانی که حوصله محاسبهاش را ندارند باید بگویم که:
به نسبت جمعیت، آمار تیراژ کتاب در کشور تاجیکستان که مسافت چندانی با ما ندارد
200بار بیشتر از کشور ماست! پس لازم نیست به خودتان زحمت بدهید و سراغ کشورهای
دوری مثل: ژاپن
و آمریکا و ... بروید!
بد نیست هر از چند گاهی، خودتان را گول بزنید و کتاب بخرید
و صدالبته بخوانید! مثلا وقتی از بیرون تشریف آوردید منزل، به جای آنکه قبل از
سلام کردن دست به کنترل تلوزیون ببرید تا مسابقه تیمهای بنفش و صورتی را ببنید(که
هیچ فایدهای به حالتان ندارد)؛ اول سلام کرده، سپس هنگامی که منتظر سرد شدن چای
میشوید، فقط 10صفحه کتاب مطالعه کنید. باور بفرمایید همین کارتان تاثیر شگفتی بر
سرانه ناچیز مطالعه کتاب در ایران خواهد داشت.
تاکید میکنم و باز هم تاکید میکنم که هدف، مطالعه کتابِ
خوب است نه مطالعه هر کتابی. سعی کنید برای خرید و مطالعه هر کتابی، از دوستانِ
اهلِ نظر که آشنا با نیازهای شما و محتوای کتابها هستند، استفاده کنید.
اگر هر سال برای تولد دوستانتان، کتاب هدیه کنید؛ کاری
کردهاید کارستان. یعنی این کارتان به مراتب با ارزشتر از کل پرونده فرهنگیِ فلان
نهاد یا اداره فرهنگی است!
خوبی کتاب این است که با هر قیمتی پیدا میشود. یعنی در
بازار کتاب، کتاب500تومانیِ خوب هم وجود دارد. پس بهانه گرانی کتاب را نگیرید.
بعضیها وارد هر بازاری که میشوند، دست خالی بر نمیگردند.
و البته به جز خریدی که انجام دادهاند کولهبار سنگینی از اطلاعات را با خود حمل
میکنند. به عنوان مثال اگر از یک آقا پسرِ 15ساله در مورد قیمت اتومبیل سوال
کنید، قیمت انواع خودروِ ملی و غیر ملی را در انواع رنگها و مدلها، به شما
اعلام میکند. اما وارد بازار کتاب که میشویم با دوستانی رو به رو هستیم که تفاوت
رمان و شعر را نمیدانند! حالا اگر واقعا پول به اندازه کافی برای خرید کتاب
ندارید، میتوانید در نمایشگاهِ کتاب، قدم بزنید و حداقل به موضوعات و نویسندگان کتابها
توجه کنید.
سقراط حکیم، در جواب آن دشمن که او را به پدرش سرزنش کرده
بود، گفت: تو پایان افتخارات گذشتهات هستی و من آغازگر فردا. سعی کنیم بیش از آنکه به گذشته پر
افتخار ایرانمان مباهات کنیم، موجب افتخار و مباهات فرزندانمان باشیم.
اگر هر روز، پای برنامههای تکراری تلوزیون نمینشینید و
احیاناً سرزمین آهن! را نگاه نمیکردید، معلوم میشود که سرتان خیلی شلوغ است!!
بنابراین میتوانید بگویید فرصت کتاب خواندن ندارید !با این وجود میتوان همیشه یک کتاب سبک
همراه داشت تا در مواقع زیر از آن استفاده کرد:
- هنگام انتظار کشیدن در ایستگاه اتوبوس (که در مدت انتظارش به راحتی میتوان رمان سه تفنگدار را خواند!
- هنگامی که با یک دوست بدقول قرار ملاقات گذاشتهاید.
- داخل اتوبوس، وقتی در یک ترافیک طاقتفرسا گرفتار شدهاید.
- در صف نانوایی، شیر، CNG، ملاقات با جناب مدیر، رئیس دانشگاه و... (خدا رو شکر چیزی که زیاده صفه!)
- وقتی گرفتار میهمانیهای طولانی و گفتگوهای خالهزنکی آن میشوید.
باور بفرمایید اگر در همین وقتها یک کتاب برای خواندن
داشته باشید هم از سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهید شد و هم اینکه خدمت بزرگی
به فرهنگ فراموش شده کشورتان خواهید کرد!
غلط کرده باشم اگر خدای ناخواسته قصد نصیحت کردن شما را
داشته باشم. پس اینها را بر نصیحت نگذارید. اینها بیشتر حرفهایی بود که باید
از گلوی قلم بیرون میآمد تا خفه نشود! وگرنه من کیام که قصد نصیحت کردن شما را
داشته باشم؟!