«آه با شین» نوشته محمدکاظم مزینانیکه از سوی سوره مهر به بازار کتابراه یافت،نامرمانی است که هم جایزه قلم زرین و هم اثر برترچهارمین جشنواره داستانانقلاب را به خاطر روایت چگونگی جایگزینی دوره قاجار به دیکتاتوری دوران پهلوی و شکل گیری انقلاب،به خود اختصاص داده است...

.

مزینانی درآه با شین»نه تنها به روایت زوال و از هم پاشیدگی خاندان های قاجار مانند سالاری میپردازد و چگونگی از افلاک به خاک کشیده شدن آنها را بازسازی می کند، بلکه باتمرکز بر شازده پنجم ازخاندان سالاری به فعالیتهای مبارز چپی اشاره دارد که در روند زندانی شدن، شکنجه ها وسپس پیروزی انقلاب به خام بودن و غیر واقعی بودن باورها و خیالی بودن اعتقادات سازمانی میرسد. نویسنده در حین بازسازی بُرهه های تاریخ و اختلاف افرادمبارز و چگونگی افکار، اهداف و برخوردشان با انقلاب؛ به دوگانگی نسل ها اشاره دارد کهچهطور یکی در اثر اعتصاب پنجاه و پنج روزه در زندان به توهم و آشفتگی روحی میرسد(ته تغاری) و دیگری در اثر استفاده از کراک(کاوه)که چطور یکی زندگی می کند برای مردن و دیگری میمیرد برای زندگی کردن.

کاظم مزینانی برای بیان روایت«آه با شین»در کنار دیدگاه دانای کل، از نظرگاه دوم شخصتا ده صفحه بهانتهای اثرش سود می جویدو در ده صفحه انتهایی از زبان من راوی خلاصه وار به گذشت زمان بعدِ ازدواج با بانو بهانتهای رمان و مرگ شخصیت اصلی می رسد.نویسنده با تمرکز بر سه برهه زمانی در حین روایت حال اکنون( بیماری ته­تغاری، سکته کردن او، بستری شدن در منزل و اعتیاد پسرش ) به گذشته دور سرک میکشد و با رعایت خط توالی زمان به صورت تقویمی از دهه 20 شمسی، خواننده را با زندگی و نحوه مرگ شازده بزرگ، شازده، سالاری، جناب سروان،شازده پنجم آشنا میکند تا برسد به سال 90 و اعتیاد کاوه و به حتم نابودی و مرگ او. در بین روایت این دو بخش(گذشته دور- حال اکنون) خواننده با خرده داستان هایی از شخصیتهای فرعی مانند زنان حرمسرا چون گیس بریده، قدم شاد، خانوم خانوم ها و حتی مادر ابراهیم رو به رو است،روایت زندگی هایی کهگاه به تکرارکشیده میشود.

در فصل های اولیه کتاب گرچه خواننده با نثر طنز گونه راوی برای دست انداختن خرافات نهادینه شده در افراد روبه­رو است که خود بانی جذابیت متنی و تند شدن روند خوانش می شود؛ اما این نثر بازیگوش در فصل های بعدی به دست فراموشی سپرده شده و جای آن را مرور خاطرات مردی میگیردکه به دلیل ضعف و ناتوانی از ایجاد تغییرات مطلوب در زندگی خصوصی دست به دامان گذشته میشود و با ورق زدن آلبوم عکس با حسی نوستالژیک و همراه با پل تداعی از حال به گذشته سرک میکشد تابه مرور تاریخ وگذشته بپردازد.چراکه اکنون،این مرد وابسته و تسلیمِ گذشته است.« چرا ایرانی جماعت نمی تواند از گذشته خودش جدا شود، چه افسونی در گذشته های او وجود دارد که اجازه نمیدهد در حال زندگی کند.»(ص275)

مرور خاطراتی که گاه تکراری و از قبل شناخته شده است.مرور حکایت هایی چون فرمان کشف حجاب، سقوطرضا شاه، سرکار آمدن محمدرضا پهلوی، اصلاحات ارضی، گسترش فضای شهری و تخریب فضاهای روستایی ، مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و بعد از آن، دوره و تکرار می‌شود.خصوصی سازی تاریخ با استفاده از محمل بیان و مرور خاطره، که خواننده را با رمانی از نوع رمان «حافظه محور» در گیر میکند که بیشتر به گذشتهتا حال روایت اختصاص دارد. شاید از همین رو است که قسمت های حال اکنون (با فونت دیگر و تغییر رنگ) به دلیل داشتن ضرب آهنگ کند متنی از جذابیت و تعلیق کمتری برخودار است و خواننده در آن بخش کمتر با کنش و حادثه روبه­رو است.

محاسن اثر

کاظم مزینانی در رمان«آه با شین»با تمرکز برهه های زمانی تاریخ توانسته است قسمتی از فرهنگ،آداب و بارو های مردمی را به تصویر بکشد و بدین شکل فرهنگ مسلط جامعه آن دروان را با استفاده از طنز کلامی مورد پرسش و گاه تمسخر قرار دهد.از زندانی کردن آن هایی در سیم های تلفن گرفته(ص158) تا الاغ و مارمولک شدن زنان بی حجاب(ص104) و آن سوتر چیدن آلو ها بدون گفتن«بسم الله»که بانی سرریز شدن زردآلوهای نو برانه میشود(ص17) تا حضور زگیل پشت دست که از ترشح آب دست نماز بر روی گربه بوجود می آید(ص22) تا برسیم به باورجمعیِ آل که زنان زائو را با خودمی برد «بعد از زایمان با اینکه سیخ پیاز در اتاقش گذاشته بودند، آل به سراغش آمد و جگرش را برداشت بردو زن بیچاره جوان مرگ شد»(ص84) تا بیان آدابی چون کاهگل گذاشتن زیر دماغ برای به هوش آمدن شخص«کاه گل بودکه راه به راه زیر دماغ آن ها می­گذاشتند تا به هوش بیاید»(ص62) و ضرب المثل هایی چون«گربه به خاطر رضای خدا موش نمیگیره»(ص281) که بسیار فراوان و خوش نشسته است.

باورهاو خرافاتی که اهالی را به سراغ افرادی چون الیاس جهود دعانویس یا گیس بریده سوق داده است،افرادی که درکار خود در می ماندند چه برسد به کار دیگران! بیان این آداب ورسومکه بیانگر فرهنگ جامعه آن دوران محسوب میشود برای خواننده امروزیبسیار جالب است چرا که بعضی از این دست داستان ها گاه بهداستان های شگفت شباهت دارد. مانند ارتباط گل چهره با جن جوان در فصل سال سن و یا به حرف درآمدن خطوط روی ناخ که توسط ته تغاری بازگو می شود.

«الیاس باز هم طاس ریخت و به آن ها خیره شد؛ به اشکال درهم و برهم قضا و قدر، خطوط موازی سرنوشت، سایه های فریبنده بخت و اقبال. همین طور ورد و دعا جوید و خودش را تکان تکان داد...»(ص70)

از سوی دیگر نویسنده گرچه تاریخ رامحور روایت خود قرار داده، اما از تخیل نیز دور نمانده و با تمرکز بر شازده پنجم توانسته تا حدودی متن را به داستان نزدیک کند تاکمترگزارشی از تاریخ ارائه داده باشد. هم چنین با استفاده از کلمات مهجور و تقریبا فراموش شده و گنجاندن آن در متن( بدون در نظر گرفتن زیر نویس در هر صفحه) و ایجاد معنی کلمه در دل سطرها توانسته از این کلمات بهترین استفاده را ببردکه خود از دیگر محاسن کار محمدکاظم مزینانی است.

معایب و پیشنهاد های متنی

دکتر حسین پاینده در نشست «قلم در جاده» به این مطلب اشاره می کند« رمان‌نویس، گزارش‌دهنده نیست و با سایه‌روشن معنایی کلمات سعی در فضاسازی دارد تا احساس و نگرش خاصی را در خواننده به وجود بیاورد.»(خبرگزاری مهر/ 14/7/93)

یکی از مولفه های بنیادین و ذاتی رمان ایجاد فراز و نشیب و همچنین ایجادگره برای شخصیت اصلی اثراست. با ایجاد و خلق گره، نویسنده میتواند بانی دغدغه سازی ذهن خواننده شود تا او بداند کدام مسئله پرسش برانگیز را باید در دل متندنبال کند.به راستی دغدغه اصلی متن«آه با شین»چیست؟ بیان حضور خرافات در زندگی مردم عادی و تاثیرآن بر زندگی روزمره؟(فصل آن هایی ها و سال سن که البته در فصل های بعدی حضور خیلی کم رنگی دارد و به دست فراموشی سپرده می شود، پس نمی تواند درون مایه اصلی باشد)مرور تاریخ و چگونگی فروپاشی حکومت استبدادی محمد رضا شاه و مدرنیزه شدن شهر و روستا ،مسئله کشف حجاب و غیره در فصل باغ های بی­سیرت ؟(خواننده ایرانی کماکان با این اتفاقات از طریق رسانه ها آشنا است و می تواند با مرور تاریخ به گزارشی از این جریانات برسد ،پس چرا باید رمان بخواند!) یانه، درونمایه اثر بر روی چگونگی و نحوه اتصال دانشجویان آن دوره به سازمان ها و آشنایی­اش با اهداف خیالی و خانه های تیمی در فصل کلت یا کتلت است ؟(باز هم بارها فیلمش ساخته شده) اختلاف نسل ها درفصلاز افلاک تا کراک یا زوال خاندان سالاری و سرنوشت مختوم و از پیش تعیین شده ای که قرار است گریبان تک تک اعضاء را بگیرد؟

«آدم از دست اژدهای قتال می­تواند فرار کند، اما از دست بخت و اقبال هرگز! (ص178)

به اعتقاد نگارنده و با توجه به تمرکز نویسنده بر شخصیت شازده پنجم، از زمان تولد تا مرگ شازده ،شخصیت اصلی می بایست ته تغاری باشد که محملی برای بیان زوال خاندان سالاری شده است. زیرا قسمت اعظم رمان به این شخصیت اشاره دارد و از ابتدا تا انتها به سرنوشت او توجه شده استو رماناز دریچه مرور خاطراتوی برای خواننده بازگشایی می شود. از این رو می توان گفت رمان از قسمت «کُلت تا کُتلت» با تعلیق داستانی همراه است؛ تعلیقی که البته با پیش فرض زنده ماندن شخصیت در هفتاد دو سالگی و بیان زندانی شدن او در صفحات آغازین کم رنگ می شود.«انتظار مداوم، همیشه و هرجا: پشت پنجره ها، برای رسیدن مامورها، توی دادگاه، برای دریافت حکم قاضی، پشت میله های زندان،در انتظار زمان آزادی و...»(ص10)

حال اگر فرض را بر این بگیریم که نویسنده باتمرکز بر شخصیت شازده پنجم قصد داشته به زوال خاندان قاجاری توجه داشته باشد، نهخود شخصیت شازده،آن زمان این سوال پیش می آید، متن چگونه این تفکر را به خواننده القاء می کند.نویسنده با استفاده از چه راه کاری می خواهد انقراض این خاندان، تفاوت نسل ها، تفاوت عقاید و نحوه تغییر سرنوشتی و ایدئولوژی شخصیت را برای خواننده قابل فهم کند؟

باز میگردم به سخنان دکتر پاینده در نشست«موانع رشد رمان در ایران» که ششم مهر در موسسه فرهنگی شهرستان ادب برگزار شد.دکتر از دیدگاه بارت چنین می گوید:«بارت معتقد است که دو گونه رمان وجود دارد؛رمان نوشتنی و رمان خواندنی. اگر تسلیم جهان داستان بشوی و همه شخصیت‌ها هم بلندگوی آرای نویسنده باشند، در حال خواندن رمان خواندنی هست،یعنی به عنوان خواننده، واکنشی انفعالی داری. اما رمان نوشتنی، آن رمانی است که هنگام خواندنش، با یک تعامل، در حال ساختن جهان داستان هستی. این اتفاق تنها زمانی می‌افتدکه رمان، چندصدایی باشد.»دکتردر ادامه ازرمان جزیره سرگردانی، سیمین دانشور مثال میزند و یادآور می شود در رمان نوشتنی،خواننده دیگر مصرف کننده نیست.« ما هنگام خواندن رمان «جزیره سرگردانی» مصرف‌کننده صرف نیستیم.»(دکتر پاینده ، همان)

متنی رهایی بخش و سوال برانگیز، متنی است که شناخت سطحی نمی دهد و گزارش گونه از اتفاقات عبور نمیکند؛ متنی که و به عمق می رود تاکالبد شکافی کند و از پس این جستجو نقاب جاری راکنار بزندو به لایه های پنهان روابط اجتماعی بپردازد و آنها را فاش کند؛طوری که بنیادهای ذهنی خواننده را بلرزاند. به حتم چنین متنی از دیدگاه دانای کل که گهگاه دست به تفسیر نیز می­زند، نوشته نمی­شود. درحالی که رمان «آه با شین» سرشار از دخالت های دانای کلی است که بر همه چیز حکم صادر میکند از گذشته نگر بودن تمام ایرانی ها گرفته (275)تا تفاوت آشکار بین افرادکراکی و افلاکی، حتی در نامگذاری فصل ها این نتیجه گیری و پیام دهی مشهود است(کراک،افلاک/کلت،کتلت) و آن سوتر،استفاده از قید و صفت که به کرات در بدنه متن آورده شده(نه دیالوگ شخصیت) که این خود دیدگاه را آشکارا بروز میدهد.کلماتی چون بلعیدن، تقلای بی فرجام،حرام کردن وغیره که به وفور در متن جاری است. نتیجه گیریهایی که مانع گفت و شنود ناشنیده بین متن و خواننده و هم چنین کالبد شکافی و ایجاد تصویری نو میشود.

«بشر شیر پاک خورده چه اختراعها که نمی­کرد! دستگاهی که آب میوه های بیچاره را می­گرفت وآن ها را حرام می­کرد و...»(ص159)

«مامورهای شهرداری اجازه نمی­دادند کسی به باغ نزدیک شود. لودر چندبار عقب و جلو رفت و دیوار شکم داده باغ را بلعید...درخت ها از ترس می­لرزیدند؛ لخت و عور و خاک گرفته، در تلاش و تقلای بی فرجام برای پوشاندن خودشان...»(ص142)

هیچ چیز در زندگی وجود ندارد که تا این حد قابلیت جایگزین شدن با خود زندگی را داشته باشد...(چند خط پایین تر/ تکرار مسئله کراک) به راستی هیچ چیز دیگری وجود نداشت که با این متاع برابری کند و جای خود زندگی بنشیند.»(ص292)

از سوی دیگر می توان گفت عدم پرداخت در بخش هایی از داستان باعث ایجاد حفره های عمیق داستانی شده است.حفره هایی که به تغییر دیدگاهی و ایدئولوژی شخصیت بازمی­گردد. به راستی چه عاملی بانی حضور شازده پنجم درسازمان و خانه تیمی شده؟کسی که به پدر قول داده وارد این بازی ها نشودو تاانتهای تحصیل نیز به حرفها و خواسته های وحید گردن نمی­دهد،چطور فقط به خاطر بودن ساکی در منزل راهی سازمان و خانه تیمی می شود «به پدرش قول داده بود دنبال سیاست و این جور چیزها نرود. نمیخواست خودش را آلوده این مسائل کند.»(ص202)

«هرکاری کردند عضو سازمان نشد. هر طور بود درسش را تمام کرد.»(ص223)

«وحید نگران و سراسیمه گفت که مامورهای ساواک رد او را دنبال کرده اند و ریخته اند توی خانه واو توانسته فرار کند؛ ولی ساکش در خانه جا مانده...بلند شدو با عجله از شرکت بیرون زد و این طوری بودکه از خانه تیمی سر در آورد.»(ص224)

به فرض که از ترس دستگیری و ساواک زیر قول پدر می زند و راهی خانه تیمیمی­شود ،حتی میشود توجیه کرد که در جامعه آن روزگار چنین افرادیکم نبوده اند.ولی مگر قرار نیست داستان بنویسم ومگر قرار نیستکه کنش شخصیت در دل خودمتن داستانی باورپذیر شود نهواقعیت رایج دوره تارخی- اجتماعی؟پس چطور وچگونه ته تغاری تا این حد متعصب میشود! تا در برابر هم تیمی و هم خانه ای اش سیمین اینگونه با تعصب رفتار کند،مگر نه اینکه بر اساس اجبار زیستی به این راه کشیده شده است. تغییری که به اعتقاد نگارنده جای پردازش بیشتر داستانی برای باور پذیری کنش شخصیت داستانی دارد و به علت سببیت و زمانی احتیاج به علتمندی دارد.« بایدمیان سلسه حوادث روایت ،پیوند زمانی و پیوند سببی وجود داشته باشد.»(بوطیقای ساختارگرا، تزوتان­تودوروف)

«عمارت اربابی سالارها کجا و خانه تیمی خراب کارها کجا؟ تو چگونه از اینجا سر درآورده ای شازده؟»(ص188)

«واقعا چرا اینقدر سنگ شده بود؟چرا همه فکر و ذکرش شده بود مبارزه؟چرا این قدر مته به خشخاش می­گذاشت؟ چرا از خودش این قدر غافل مانده بود؟»(ص199)

سوال هایی که در دل متن پرسیده وگشوده می شود ولی در ادامه به درستی جواب داده نمیشود! تغییرات عقیدتی شخصیت که در انتهای متن به دلیل شتاب زدگی در پایان بندی دلالت مند نمیشود.مردی که به دنبال جدا شدن از سازمان است با دیدن تصادفی بانو در خیابان تصمیم قطعی به ترک سازمان می­گیرد؛ و از اینجا است که ریتم داستان تند می­شود. دانای کلی که از جزء به جزء زندگی شخصیت های فرعی غافل نمانده( اسمال منیژه، غلام ژاندرام و حتی استوار وتمامی زنان حرمسرا: قدم شاد،گلچهره، بانو و..) به راحتی از پردازششخصیت بانو سر باز می زند!

به اعتقاد نگارنده اگر در قسمتهای حال اکنون شخصیت بانو بیشتر پردازش می شد و نویسنده ،خواننده را در تعلیق گفتن یا نگفتن قتل پدر بانو توسط شوهر و از زبان او و بیان رازش قرار می داد.

«تحمل کن تامن بزرگ ترین راز زندگی ام را به تو بگویم. برایت تعریف کنم که در آنصبح پاییزی چه اتفاقی افتاد و چه شد که انار ها ریخت روی زمین و...«(ص349

بدین شکل نه تنها حال اکنون از تعلیق متنی بهتری برخودار می شد بلکه مجالی برای پردازش دقیق تر و بیشتربر روزهای بعد از ازدواج و هم چنینچگونگی به کراک کشیده شدن کاوه داده می شد. زیرا در این حالت متنی،خواننده به درستی نمی داند کاوه چرا، چگونه و بر اساس چه بینشی و چه شرایط زیستی به مواد معتاد شده است؟

در حالت پیشنهادی که از علت و معلولی و تعلیق پیرنگ نیز برخوردار بود ، سببیت بین حوادث نیز در نظر گرفته می شد و نویسنده می توانست در رمانش جامعه و اتفاقات جاری در آن را از درون بکاود. «نویسنده رمان در پی درانداختن تصویری نو است ،رمان مانند رادیولوژی جامعه را از درون می‌کاود» (دکتر پاینده نشست گزارش ایبنا از نشست «موانع رشد رمان در ایران» با سخنرانی حسین پاینده)

به هر روی رمان «آه باشین» با توجه به تمامی محاسن و گاه نکات پیشنهادی، متنی در خور خوانش است که نشانگر دقت،تحقیق و اشراف نویسنده به موضوع داستانی اش دارد. به امید موفقیت های بیشتر نویسنده در عرصه ادبیات انقلاب.