رمان «عشق بدون مرز» نوشته منیر السادات موسوی، ماجرای دفاع مقدس را از زاویه تازه ای روایت می کند. بخش کتاب و کتابخوانی تبیان رمان «عشق بدون مرز» نوشته منیر السادات موسوی، ماجرای دفاع مقدس را از زاویه تازه ای روایت می کند. شخصیتی به نام «حسین» در این کتاب می کوشد نقش مادر یک رزمنده را به مخاطب معرفی کند و از سوی دیگر، این شخصیت با حضور در مناطق نظامی، شرایط ویژه آن مناطق در دوران جنگ را ترسیم کرده است. منیر السادات موسوی، نویسنده ای که پیش از این کتاب «زنبق های عاشق» را از او خوانده ایم، در کتاب «عشق بدون مرز» شخصیت «حسین» را به عنوان یک رزمنده مجروح در عراق و چهره ای پسندیده از شیعیان عراق در طول جنگ تحمیلی به خوبی به تصویر کشیده است. رمان «عشق بدون مرز» می کوشد چهره تازه ای از رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی ارایه دهد و پیوندهای قلبی آن ها با یکدیگر را در سال های جنگ به نمایش بگذارد. این رمان از یک خواب آغاز می شود. در صفحه 7 کتاب می خوانیم: «- تذکره کربلا را گرفتم. جمعه مسافریم! ٓ به چه قیمتی؟ آمارشان داری؟ - نه اما هر جنگی خسارت و هزینه دارد؛ آن هم وقتی کسی با آمادگی قبلی به ما حمله کرد و ما بی خبر ضربه خوردیم. ٓ کاش هزینه اش را خود ما می پرداختیم با جانمان، نه با بهترین و زیبا ترین جوان هایمان. و به عکس حسین در لباس خلبانی نگاه می کند. کنار جنگنده بمب افکنش ایستاده، دارد می خندد. محمد رضا پاسپورت ها را به زهراسادات می دهد و یک پاکت سفید با نشان و مهر بانک. می گوید: ارز دادند؛ دلار! پاکت بلیت ها را باز می کند: -سفر هواییه. خسته نمی شویم. - ساعت پرواز چه وقت است؟ - جمعه، ساعت هشت صبح. آماده ای؟ - می توانم روز قبلش بروم کنار رودخانه! - کاش به اندازه رودخانه پیش تو اعتبار داشتم. خوابت را برای من تعریف می کردی، حداقل من در رنج و درد هایت شریک می شدم! باز هم خواب دیده ای؟ - باید قسمتش را یادش بیاورم.