نقد کتاب زندان موصل که به بیان خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی، علی اصغر رباط جزی می پردازد.«زندان موصل» را نمی توان کتابی شاخص در حوزه بازخوانی و بازنشر خاطرات دوران دفاع مقدس برشمرد... این کتاب به بیان خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی، علی اصغر رباط جزی می پردازد که در محدوده زمانی 11 آبان 1361 تا 27 مرداد 1369 در اسارت نیروهای بعثی عراق و در زندان موصل گرفتار بود. قبل از اسارت، معلم بود و پس از آزادی نیز همان شغل را ادامه داد تا اینکه بازنشسته شد. مرور خاطرات رباط جزی از روستای رباط جز شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی آغاز و در تهران با ادامه زندگی، تحصیل، کار و مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی در دوران پیش از انقلاب و فعالیت های فرهنگی گسترده در پیش و پس از انقلاب پی گرفته می شود که همگی نشان از روحیه خستگی ناپذیر او دارد. اما آنچه از خواندن این کتاب 642 صفحه ای به دست می آید این است که خاطرات رباط جزی در دوران پیش از انقلاب از جذابیت و رویدادهای بیشتری برخوردار است. به همین دلیل خواننده پس از ورود به دروازه پنجم کتاب (نویسنده کتاب زندان موصل را به 8 دروازه تقسیم کرده است) دچار یکنواختی بیان خاطرات شده و اگر پی نوشت ها به داد او نمی رسید چه بسا که از ادامه خوانش صرف نظر می کرد.
در واقع راوی خاطرات از دروازه پنجم وارد عملیات محرم شده و در همان ابتدای کارزار به همراه 10 تا 12 نفر دیگر از رزمندگان به اسارت نیروهای بعثی درمی آید. به راستی از این دروزاه به بعد است که باتوجه به عنوان کتاب «زندان موصل»خواننده انتظار دارد تا راوی، تصویری واقعی و زنده (به مانند دیگر کتاب های منتشر در این باره) از فضای زندان، دوستان و همراهان اسیر، عملکرد نیروهای عراقی و ... برای او شرح دهد اما از این گونه شرحیات در متن اصلی خبری نیست و خاطره نگار کتاب با استناد به منابع دیگر در بخش پی نوشت ها به خواننده کمک کرده است تا جزییات بیشتری از فضای زندان و حال و هوای آن جا بخواند و بفهمد.
خوانندگان کتاب های خاطرات دوران اسارت می خواهند جزییات بیشتری را از این دوران اما از زبان آزاده راوی بشنوند؛ جزییاتی از روزهای سخت اسارت، سختی هایی که بر پدر و مادر، خواهران و برادران و به ویژه همسر منتظرش گذشته است.
پرسش اصلی هم این است که وقتی علی اصغر رباط جزی، راوی زنده خاطرات کتاب است چرا باید برای شرح جزییات به منابع دیگری استناد شود؟
بررسی نگارنده نشان می دهد از 586 صفحه حجم مفید کتاب بالغ بر 173صفحه آن (بالغ بر یک سوم) به بخش پی نوشت اختصاص داده شده که اگر حذف شود، کتاب به معنای واقعی ابتر است. با این حال خواننده دلیلی نمی بیند در کتابی که به شرح خاطرات می پردازد برای سردر آوردن از وضعیت زندان موصل به منابع چاپ شده دیگر در این باره ارجاع داده شود مگر علی اصغر رباط جزی، اسیر همین زندان نبوده است؟!
نکته دیگری که نباید از آن غافل شد اینکه به نظر می رسد جواد کامور بخشایش، خاطره نگار این کتاب از این ره آورد برای پروژ ه دانشگاهی خود بهره گیری کرده و از تألیف کتابی یکدست و خوش خوان دور مانده است.
به طور قطع خوانندگان کتاب های خاطرات دوران اسارت می خواهند جزییات بیشتری را از این دوران اما از زبان آزاده راوی بشنوند؛ جزییاتی از روزهای سخت اسارت، سختی هایی که بر پدر و مادر، خواهران و برادران و به ویژه همسر منتظرش گذشته است.
بخشی که کتاب از نبودش به شدت آسیب دیده است چگونگی گذران روزهای سخت تنهایی برای علی اصغر رباط جزی و همسرش «اکرم مولایی » است. همسری که حدود 3 ماه پس از زندگی مشترک همسرش را به جبهه می فرستد و تا 8 ماه پس از اسارت از زنده یا شهید شدنش بی خبر بوده است به طوری که پس از انجام عملیات محرم در 10 آبان 1361 و بازنگشتن او، به خانواده اش خبر می دهند که شهید شده و نتوانسته اند جسدش را به عقب بازگردانند بنابراین او را مفقود الاثر اعلام می کنند و نام کوچه را به علی اصغر رباط جزی تغییر می دهند. گذر از این دوران سخت تا آن که 8 ماه پس از بی خبری، از سوی صلیب سرخ خبر زنده بودن و اسارت رباط جزی را به پدر و مادر و همسرش می دهند، می توانست از زیباترین بخش های کتاب باشد که متأسفانه از این ها خبری نیست. از برادران و خواهران رباط جزی حتی یک کلمه خاطره از دوران اسارت برادرشان در کتاب نیامده است که مجموع این ها نقاط ضعف بزرگی برای کتاب است. نقاطی که می تواند خوانندگان کتاب را به احساسات، دلتنگی ها و صبوری های خانواده راوی نزدیک کند.
بهتر است راوی و نگارنده کتاب با بازبینی دوباره خاطرات، چنان چه کتاب به چاپ دوم رسید قبل از چاپ، به رفع کمبودها و افزودن موارد پیشنهادی اقدام کنند تا آن چه حاصل می آید در برگیرنده همه ابعاد دوران اسارت و شرح کامل خاطرات آزاده باشد.