مردمان از دیرباز هجرت می‌کردند از دیار خود به هزاران امید. امید زندگی، امید زنده ماندن... و گاهی به جبر. مردمان از دیرباز آرزوی رسیدن به دوردست‌ها را داشتند، آن سوی کوه‌ها، رسیدن به فردا، آینده، جایی که خانه پریان بوده ‌است. وقایع‌نگاری یک زندیق، روایت سوداطلبی کسانی‌ست که به جبر زمانه رانده شدند از یار و دیار خویش. 

روایت مردمی که عمرشان را بر سر رسیدن به سرزمین برآورده شدن خواسته‌هاشان گذاشته‌اند و در طلب آن، رنج‌ها کشیده و دیروز و فرداها را در مجازی واقعی سیر کرده‌اند. خواننده در این داستان باز به اساطیر حقیقی‌ای که در زمان‌های نه چندان دور با زندگی و زبانمان آمیخته بود ـ قبل از هجوم دنیای جدید به سنت ـ بازمی‌گردد. اساطیری اخذشده از واقعیت‌های زندگی و چه بسا حقیقت زندگی مردمان آن روزگار. داستان زندگی رحمان‌عاشق‌ها و سوگل‌ها و کمال‌یاغی‌ها و مردم دهی که این ماجرا برشان گذشت. اسطوره قومی که در حصاری خودساخته از غربت دنیای جدید چون آمیش‌ها دوری گزیدند. روایت زندگی مردمانی روستایی و رنج‌هایی که می‌بردند و مهرها و دشمنی‌های خاص خود را داشتند. روایت سرزمینی که مردمانش با ورود مدرنیته گذشته خود را به باد داده ومستحیل در مظاهر آن شدند. وقایع‌نگاری یک زندیق روایت جمعی زندیق است که به اجبار از سرزمین خود کوچ کرده و به زمین یخ‌بسته ایدئولوژی‌های انسان وارد شده‌اند. این کتاب داستان زندگی پریشان مردم سرزمین خودمان است، از هنگام طلب دنیای جدید تا به امروز.